در غروب 13 مه 1991، اسکات در یک مهمانی در خانه یکی از دوستانش شرکت کرد و به شدت بیمار شد تا جایی که حتی برای بازگشت به خانه ضعیف تر از آن شد.
دوست دخترش، لیشا همیلتون، روز بعد برای بردن او آمد و متوجه شد که او نمی تواند بدون حمایت بایستد یا راه برود. بعد از اینکه دوستانش او را گرفتند به خانه.
لیشا پس از بازگشت از محل کار به خانه متوجه این موضوع شد و متعاقباً از گم شدن اسکات خبر داد.
لیشا دو روز پس از ناپدید شدن با جیم دان، پدر اسکات، در پنسیلوانیا تماس گرفت.
او خبر تکان دهنده ای را با جیم به اشتراک گذاشت که او دوست دختر زنده اسکات است، چیزی که او از آن آگاه نبود. جیم تصمیم گرفت مسائل را به دست خود بگیرد و با پلیس لوباک تماس بگیرد تا گزارش یک فرد ناپدید شده را ارائه کند.
او از امنیت اسکات می ترسید و احساس می کرد که برای کمک به اجرای قانون مناسب است. او را بیابید و از سلامتی او اطمینان حاصل کنید.
صحنه قتل نگران کننده
وقتی پلیس به آپارتمان اسکات و لیشا رسید، متوجه یک قطعه فرش گم شده در اتاق نشیمن شد.
پس از بررسی بیشتر در اتاق خواب اسکات، قطعه گم شده با نوار چسب به یک تکه فرش از قبل در آنجا پیدا شد. مشخص شد که خون بودن آنها تایید شد.
علاوه بر این، در زیر این قسمت از فرش، لکهای با لکه بزرگ نیز کشف شد که به بتن زیر نفوذ کرده بود. شواهدی از تخته قرنیز نزدیک دیوار.
محققان از لومینول برای آزمایش اتاق استفاده کردند و وقتی دیدند که مانند یک درخت کریسمس روشن میشود، شوکه شدند.
به طور فزاینده ای آشکار بود که اسکات از یک حمله بسیار خشونت آمیز رنج برده است. بنابراین، آنها احتمال ناپدید شدن او را یک بازپرداخت مرتبط با مواد مخدر رد کردند.
شواهد حاکی از آن است که این حادثه ماهیت بسیار شخصیتری داشته است، زیرا اسکات هیچ سوابق مجرمانهای به غیر از یک بار دستگیری برای نگهداری کوکائین نداشته است.
شواهدی از دوست دختر زنده
ناامیدی محسوس لیشا در مکالمات او با جیم بسیار مشهود بود، زیرا او به وضوح نشان داد که حاضر نیست منتظر ماشینی باشد که اسکات به او برای کمک در این پرونده قول داده بود.
تحقیقات پلیس برای تاکید بیشتر بر بی حوصلگی لیشا، سابقه محکومیت از نیومکزیکو را برای اختلاس نشان داد که نشان دهنده تمایل به بی توجهی به قانون است. لیشا یک فرد را به طور خاص تربیت کرد – تیم اسمیت – که در نزدیکی خانه خود زندگی می کردند و در طول رابطه خود احساسات شدیدی نسبت به او نشان می دادند.
اگرچه جیم هیچ مدرک مهمی در مورد دخالت تیم ارائه نکرد، اما وقتی نام او در گفتگو مطرح شد، میتوانست احساس کند که دلهره لیشا افزایش یافته است.
نتیجهگیری
مورد غم انگیز از خانواده دان و پسرشان اسکات نمونه تاسف باری از جنایت شنیع بوده است.
اگرچه راه حلی وجود داشت، اما تنها پس از تحقیقات گسترده اجرای قانون بود که توسط متهمان بیشتر به تعویق افتاد’ عدم تمایل به پذیرش مسئولیت یا ارائه اطلاعات مهم.
ادعاهایی مبنی بر اینکه تیم و لیشا هر دو در حلقه مرگ اسکات نقش داشته اند، درست است، و تیم به عنوان همدست در وسواس لیشا برای آسیب رساندن دیده می شود. اسکات.
این خانواده عمیقاً غمگین مجبور شد بار اضافی را تحمل کند که لیشا را به عنوان کسی که نمیدانست چه اتفاقی برای اسکات افتاده است، متحمل میشد و همچنان با قصد بد جیم تماس میگرفت. حتی پس از ارتکاب عمل زشت او.
با اجرای عدالت، آنها اکنون می توانند روند اصلاح رنج عمیقی را که از دست این جنایتکاران متحمل شده اند، آغاز کنند.