مصاحبه با ارین موریارتی – معاون معاون دانشگاه لویولا شیکاگو

ارین موریارتی، معاون معاون رئیس دانشگاه لویولا شیکاگو و رئیس پذیرش در مقطع کارشناسی، بیش از 20 سال است که در آموزش عالی کار می کند. پیش از این، او تا سال 2013 به عنوان معاون مدیر دانشگاه لویولا و از سال 1999 تا 2001 به عنوان دستیار مدیر روابط با فارغ التحصیلان در دانشگاه کریتون کار می کرد. ارین موریارتی به شدت مشتاق پیشرفت بیشتر دانشجویان است. او معتقد است که هر دانش آموزی جایگاه ویژه ای دارد، و به عنوان رئیس پذیرش در مقطع کارشناسی، سخت تلاش می کند تا به آنها کمک کند تا جایگاه خود را پیدا کنند.

ارین موریارتی در اصل از دانشگاه کریتون با مدرک لیسانس علوم در علوم محیطی فارغ التحصیل شد. او سپس مدرک کارشناسی ارشد خود را در ارتباطات استراتژیک جهانی و مدیریت بازرگانی از لویولا دریافت کرد. او به مؤسسه یسوعی معتقد است و هر روز سخت تلاش می کند تا جامعه ای متنوع به دنبال خدا در همه چیز ایجاد کند و دانش را در خدمت بشریت گسترش دهد.

ارین موریارتی به عنوان یک نجات یافته از سرطان، مشتاق حمایت از سازمان هایی است که با این بیماری مبارزه می کنند. ارین موریارتی به عنوان یکی از شرکت‌کنندگان در Pedal the Cause، دوچرخه‌سواری کرد تا آگاهی را افزایش دهد و به بودجه تحقیقات سرطان کمک کند. پس از کار، ارین موریارتی را اغلب می توان در حال لذت بردن از مناظر و صداهای شهر شیکاگو یافت. او از دوچرخه سواری در امتداد سواحل دریاچه میشیگان، بازدید از موزه های محلی، شرکت در کنسرت، پیاده روی یا اسکی در نزدیکی و گذراندن وقت با خانواده و دوستان لذت می برد.

در مورد خودتان بگویید. /p>

من در سنت لوئیس، میسوری بزرگ شدم و چهار خواهر بزرگتر دارم. پدرم دکترای خود را گرفت. در اقتصاد و به عنوان استاد دانشگاه به حرفه بانکداری خود پایان داد. مادرم یک مددکار اجتماعی بود که با بیماران انکولوژی و دیالیزی کار می کرد. والدین ما ما را به گونه ای تربیت کردند که زنان مستقلی باشیم و هر کدام از ما مسیر متفاوتی را طی می کنیم. مسیر من من را به سمت شغلی در آموزش عالی سوق داد. من در دانشگاه کریتون در اوماها، نبراسکا تحصیل کردم و در رشته علوم محیطی فارغ التحصیل شدم. زندگی خیلی ها، فکر می کردم تا زمانی که شیمی آلی را انتخاب کردم، دکتر می شوم. من به علوم محیطی روی آوردم، که برای دختری مثل من در فضای باز مناسب به نظر می رسید. من واقعاً رشته ام را دوست داشتم و دوباره این کار را انجام خواهم داد.

من یک نجات یافته از سرطان سینه هستم، در سن 42 سالگی تشخیص داده شد و سابقه خانوادگی سرطان سینه وجود ندارد. گذراندن دوره های درمانی و تجربه چنین مراقبت های واقعی از سوی همه پزشکان و پرستاران به من یادآوری کرد که هر لحظه را گرامی بدارم زیرا زندگی می تواند در یک لحظه تغییر کند. من همیشه در یافتن تعادل در زندگی ام خوب نبودم. من واقعاً شغلم را دوست دارم و این کار زمان زیادی را به خود اختصاص داد. از زمان تشخیص سرطان، توانستم تعادل بهتری در زندگی خود برقرار کنم و از این بابت سپاسگزارم.

به ما بگویید چگونه شروع کردید.

من می خواستم در یک موسسه یسوعی شرکت کنم – یکی از دوستان نزدیک خانواده یک یسوعی بود که درباره عدالت اجتماعی و ایجاد تغییر در جهان صحبت می کرد. به خاطر او، من روی کالج های یسوعی تمرکز کردم. لحظه ای که برای بازدید از دبیرستانم در پردیس کرایتون قدم گذاشتم، می دانستم که این دانشگاه برای من مناسب است. در طول مدت حضورم در دانشگاه، به عنوان مشاور مقیم و در دولت دانشجویی درگیر شدم و واقعاً تجربه کالج خود را پذیرفتم. وقتی فارغ التحصیل شدم، یک آگهی استخدام برای یک موقعیت مشاور پذیرش دیدم، و فکر کردم چه راهی بهتر از اینکه برای آن استخدام کنم، به مدرسه ام پس بدهم. و همانطور که آنها میگویند، بقیه سابقه است. من در دفتر پذیرش کرایتون و سپس دفتر روابط با فارغ التحصیلان کار کردم قبل از اینکه راهی شیکاگو شوم تا برای دانشگاه لویولا شیکاگو کار کنم تا به بخش پذیرش برگردم. من اشتیاقم را در کمک به دانشجویان در طول جستجوی دانشگاه آنها نهفته‌ام، زیرا تجربه‌ی کالج خودم برای آنچه امروز هستم متحول شد، و می‌خواهم دیگران نیز این تجربه را داشته باشند.

چه چیزی شما را متفاوت می‌کند. از دیگر متخصصان در زمینه خود؟

تجربه من در دفتر روابط با فارغ التحصیلان چشمانم را به این موضوع باز کرد که مجموع تجربه چقدر برای یک فرد مهم است و بهترین کار را برای ایجاد خدمات مشتری عالی برای هر دانش آموز انجام دادم. هر دانش آموز منحصر به فرد است، و تجربه آنها منحصر به فرد است، و من امیدوارم که از طریق تعامل آنها با من و تیم من، آنها بتوانند با یک برداشت مثبت — صرف نظر از تصمیم نهایی آنها در دانشگاه.

مهمترین بخش سفر حرفه ای شما چه بود؟

همیشه ذهنی باز داشته باشید و یادگیرنده دائمی باشید، چه در کلاس درس و چه در زندگی. من مربیان بزرگی داشته ام، و به خصوص وقتی جوان تر بودم، سؤالات زیادی می پرسیدم و سعی می کردم تا جایی که می توانم خود را درگیر خود کنم. من گوش دادم، تماشا کردم، یاد گرفتم، و در نهایت سبک خودم را با رشد در حرفه‌ام تطبیق دادم. از کسانی که مرا زیر پر و بال خود گرفتند و مرا به فکر متفاوت کردن دعوت کردند سپاسگزارم. زیرا در دوران سخت، آنها یک چیز مهم در حرفه ما را به من یادآوری کردند: در پایان روز، ما اینجا برای دانش آموزان هستیم و هر بار یک دانش آموز برای ایجاد تفاوت.

>بهترین و بدترین خریدهایی که تا به حال انجام داده اید کدام بوده اند؟

بهترین خرید من تحصیلات کریتون بود. هنوز بعد از گذشت این سالها ارزش افزوده است.  بدترین خرید من باید iPod shuffle باشد. زمانی که برای اولین بار منتشر شد برای خرید آن بسیار هیجان زده بودم، اما کوچک بود، بنابراین مدام آن را گم می کردم. نیازی به گفتن نیست که زیاد مورد استفاده قرار نگرفت.

چه چیزی بیش از حد وقت شما را می گیرد؟

با خواهر و برادرم صحبت می کنم. من خوش شانس هستم که به پدر و مادر و خواهرهایم نزدیک هستم، اما همه دوست دارند صحبت کنند. بعضی شب ها به معنای واقعی کلمه شبیه بازی تلفنی است. این ممکن است کسانی که مرا می شناسند شوکه کند، اما من سخنگو در خانواده ام نیستم. پوشش نقره ای کوچکی از همه گیری – ساعات شاد مجازی با خواهرانم. چرا قبلاً به آن فکر نکرده بودیم!

من نیز تمایل دارم زمان زیادی را صرف بررسی ایمیل در تلفن خود کنم — یک عادت آزاردهنده.

چه توصیه‌ای به دانش‌آموزان دبیرستانی می‌دهید که در حال بررسی درخواست برای دانشگاه هستند؟

اینکه وقتی به آینده خود می نگرید، ندانید که می خواهید چه کار کنید، اشکالی ندارد. امکانات بی‌پایانی وجود دارد، و دانشگاه به شما کمک می‌کند علایق خود را کشف کنید و علایق جدید پیدا کنید، درهایی را باز می‌کند که شاید نمی‌دانستید برای شما وجود دارند.

سوال بپرسید. هر چه سوالات بیشتری بپرسید، بیشتر یاد خواهید گرفت. تصمیم دانشگاه شما یک تصمیم بزرگ است، اما کمک وجود دارد. شما مجبور نیستید به تنهایی پیش بروید. فرقی نمی کند خانواده، دوستان، معلمان، مشاوران راهنمایی یا تیم پذیرش کالج خود را داشته باشید، به یاد داشته باشید که ما اینجا هستیم تا به شما کمک کنیم، بنابراین از پرسیدن یک سوال نترسید، و اگر منجر به بیست سوال شود، کاملاً اشکالی ندارد. .

سعی کنید استرس و نگرانی نداشته باشید. همه چیز درست خواهد شد. زندگی می تواند با فراز و نشیب ها و عدم قطعیت ها در طول فرآیند درخواست کالج استرس زا باشد. ممکن است زمانی که در آن لحظه هستید آن را احساس نکنید، اما مشکلی ندارد، بنابراین به خودتان سخت نگیرید و انتظارات غیرواقعی نداشته باشید — سعی کن روز به روز مصرفش کنی و هنگامی که غرق شدید، کمک بخواهید.

چه کسی شما را بیشتر تحت تاثیر کارهایی که انجام داده است، کرده است؟

پدربزرگ من، جی جی. او فقط تحصیلات کلاس هشتم داشت. پدر و مادرش در 13 سالگی فوت کردند. او در قبرستان بود و جایی برای رفتن نداشت تا اینکه یکی از بستگان از او پرسید که قرار است شب را کجا بگذراند. ظرافت، عزم و بصیرت سریع او باعث شد تا فرصت هایی را بیابد، و زمانی که هیچ فرصتی وجود نداشت، آنها را ایجاد کند. در نهایت او کسب و کار خود را راه اندازی کرد. او یک کارآفرین موفق بود که در محله خود فعال بود و یک رهبر در جامعه خود بود و همیشه راه هایی برای کمک به جامعه و افراد نیازمند پیدا می کرد. کارهایی که او انجام داد و اینکه چگونه زندگی اش را سپری کرد، اهمیت حمایت از دیگران و کمک به جامعه خود را برای من یادآوری می کند.

چه چیزی شما را به ادامه راه در زمانی که واقعا سخت است، سوق می دهد؟

ایمان من. در مواقع سخت قدرت و آرامش درونی پیدا می‌کنم و سعی می‌کنم ذهنم را آرام کنم و تمام سروصدای زندگی را پشت سر بگذارم تا بتوانم روی هر چیزی که در آن لحظه در مقابلم است تمرکز کنم.

>چگونه افراد باید با شما ارتباط برقرار کنند؟

نمایه LinkedIn من.

Rate article
FabyBlog
Add a comment